- لیت شدن
- آب افتادن میوه ای بسبب فشار چنانکه بحد اضمحلال رسد له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو وبامیه بطوری که بلزجی گراید
معنی لیت شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- لیت شدن ((شُ دَ))
- آب افتادن میوه ای به سبب فشار چنان که به حد اضمحلال رسد، له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو و بامیه به طوری که به لزجی گراید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیسیدن، خیس شدن، تر شدن
لباس از تنش درآوردن، برهنه شدن
سست و بیحال شدن، همه لباسها را از تن بیرون کردن برهنه شدن
لغزانی یافتن، لزج شدن
تباه شدن
درگذشت، مردن
سازگار و دمساز شدن با کسی آرام گرفتن با کسی ماء نوس شدن
بلاغت
بتاخیر افتادن
مواجه شدن و روبرو گشتن
مباشرت کردن
ترکی پارسی فرمان بردن گردن نهادن مطیع شدن تسلیم شدن منقار گشتن
بزبیاری بور شدن شرمنده شدن
مرطوب شدن ترشدن
دراز کشیدن، یا تخت شدن دماغ. چاق شدن دماغ از نشاه
افتادن از جایی. یا پرت شدن حواس. مشوش و مضطرب شدن حواس. یا پرت شدن از موضوع یامرحله. از موضوع و مطلب دور افتادن سهو و اشتباه کردن در موضوع
ویران شدن، منهدم گشتن
ناپاک شدن شوخگن شدن پلید گردیدن پلشت شدن نجس شدن
پیش رفتن جلو رفتن بحضور رفتن: رقعتی نبشتم بشرح تمام و پیش شدم، سبقت گرفتن جلوتر رفتن: زم پیش شدن در رفتن، پیشرفت کردن پیشرفت داشتن بنتیجه رسیدن: سالار بکتغدی گفت: این هر دو هیچ نیست و پیش نشود و آب ما ریخته گردد
کلان سال شدن کهن سال گشتن
دو رنگ شدن ابلق گشتن خلنگ گردیدن، به بیماری برص مبتلا شدن
از کار افتادن، ضعیف شدن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
جسور شدن جرات یافتن
غایب شدن، ناپدید شدن
شکار شدن، به دام افتادن
به وجود آمدن، موجود شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
جلو رفتن، پیش رفتن، پیشرفت کردن
افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن
خوار و ذلیل شدن
با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن
با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن
در بازی نرد گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن می رود به مهرۀ دیگر جفت کردن
با هم برابر شدن مانند هم شدن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن