جدول جو
جدول جو

معنی لیت شدن - جستجوی لغت در جدول جو

لیت شدن(کَ دَ)
له شدن. آب افتادن میوه ای بر اثر فشار، چنانکه به حد اضمحلال برسد. به لزجی گرائیدن بر اثر فشار یا پختن
لغت نامه دهخدا
لیت شدن
آب افتادن میوه ای بسبب فشار چنانکه بحد اضمحلال رسد له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو وبامیه بطوری که بلزجی گراید
فرهنگ لغت هوشیار
لیت شدن((شُ دَ))
آب افتادن میوه ای به سبب فشار چنان که به حد اضمحلال رسد، له شدن، بسیار پخته شدن بادنجان و کدو و بامیه به طوری که به لزجی گراید
تصویری از لیت شدن
تصویر لیت شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیچ شدن
تصویر لیچ شدن
خیسیدن، خیس شدن، تر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخت شدن
تصویر لخت شدن
لباس از تنش درآوردن، برهنه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب شدن
تصویر غیب شدن
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صید شدن
تصویر صید شدن
شکار شدن، به دام افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفت شدن
تصویر جفت شدن
با هم برابر شدن مانند هم شدن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غات شدن
تصویر غات شدن
در بازی نرد گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن می رود به مهرۀ دیگر جفت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ عَ کَ دَ)
شرمنده شدن. پس از بازماندن از دعوی خود. (یادداشت بخط مؤلف). بور شدن. کنفتی بارآوردن
لغت نامه دهخدا
(سُ اَ کَ دَ)
جامه از تن بیرون کردن. کندن لباس بتمامی. کندن همه جامه چنانکه گاه ورود به حمام
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
نسو شدن. حالت لغزانی یافتن، لزج شدن. از حالت طبیعی بگشتن، چنانکه هندوانۀ مانده به زمستان یا بامیۀ بسیار پخته
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیر شدن
تصویر سیر شدن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر شدن
تصویر شیر شدن
جسور شدن جرات یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
متصل شدن یک مهره - که فرد است - به مهره های جفت یا داخل شدن مهره فردی که در خانه حریف است در مهره های جفت طرف دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت شدن
تصویر علت شدن
بر انگیختن سبب شدن باعث گردیدن، سبب شدن باعث گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت شدن
تصویر تخت شدن
دراز کشیدن، یا تخت شدن دماغ. چاق شدن دماغ از نشاه
فرهنگ لغت هوشیار
یا غیچ دست و جز آن. سیخ شدن آن بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی مانند دست یا پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیب شدن
تصویر غیب شدن
ناپدید شدن غایب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سست شدن
تصویر سست شدن
از کار افتادن، ضعیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفت شدن
تصویر جفت شدن
مباشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیس شدن
تصویر خیس شدن
مرطوب شدن ترشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط شدن
تصویر خیط شدن
بزبیاری بور شدن شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایل شدن
تصویر ایل شدن
ترکی پارسی فرمان بردن گردن نهادن مطیع شدن تسلیم شدن منقار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیغ شدن
تصویر تیغ شدن
مواجه شدن و روبرو گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر شدن
تصویر دیر شدن
بتاخیر افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیغ شدن
تصویر بلیغ شدن
بلاغت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخت شدن
تصویر اخت شدن
سازگار و دمساز شدن با کسی آرام گرفتن با کسی ماء نوس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیز شدن
تصویر لیز شدن
لغزانی یافتن، لزج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخت شدن
تصویر لخت شدن
سست و بیحال شدن، همه لباسها را از تن بیرون کردن برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گنده شدن کلفت شدن، ستبر شدن (شیر و مانند آن) پر مایه شدن مقابل رقیق شدن خشن گشتن، سنگین و ناگوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوت شدن
تصویر فوت شدن
درگذشت، مردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیف شدن
تصویر حیف شدن
تباه شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
لباسهایتان را در می آورید:بدگوئی ازروی بدجنسی باعث عذاب شما می شود
شما در مقابل دیگران لباستان را در می آورید: دیگران پشت سر شما بدگوئی می کنند
اشخاص دیگر لباسشان را در می آورند: شخصی که دوست دارید به ملاقاتتان می آید
در منزل دیگران لباستان را در می آورید: پول زیادی بدست می آورید
در مهمانخانه لباستان را در می آورید: در عشق راضی و شاد خواهید بود
یک زن و شوهر در یک اطاق لباسشان را در میاورند: کارهایتان به بدی پیش می رود
در مقابل مردم لخت می شوید: غم عمیقی وجودتان را در بر می گیرد.
- کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب